آموزه‌های فلسفی-الهیاتی داروین

معصومه شاه‌گردی

موضوع مصاحبه :آموزه‌های فلسفی-الهیاتی داروین مصاحبه شونده : پروفسور دیوید اسمیت، فیلسوف دانشگاه نیواینگلند

مصاحبه‌‍گر و مترجم : معصومه شاه‌گردی، مترجم و پژوهشگر در فلسفۀ دین، زیست‌شناسی و جنسیت

تاریخ مصاحبه: بهمن 1400

دیوید لیوینگ استون اسمیت

       -سلام خدمت تمامی بینندگان عزیز. امروز در نشست روز جهانی داروین، که در موسسه دانش و فلسفه فوژان برگزار شده، در خدمت پروفسور اسمیت هستیم. پروفسور لطفا به ما بپیوندید. خیلی ممنون از وقتی که برای ما قرار دادید. در خدمت شما هستیم. لطفا بفرمایید.

قصد دارم به طور خلاصه با شما در زمینۀ «تعلیمات فلسفی داروین»صحبت کنم.به نظرم چارلز داروین سهم بسیار مهم در فلسفه دارد، که بسیار بنیادین است.من قصد دارم به طور خلاصه در زمینۀ بعضی از این موضوع‌ها صحبت کنم.

اولین نکته از هفت نکته موضوع صحبت ما این است، که داروین شرحی کاملا طبیعی درباره الگوی  زیستی انسان ارائه داده است. ما با نگاه به موجودات زنده می‌بینیم که تا چه حد عمیق و پیچیده هستند. در حقیقت بسیار پیچیده‌تر از هر شی مصنوع ساخت دست انسان است. این موضوع باعث شد بسیاری از مردم به طور معقولانه‌ای فکر کنند که موجودات زنده ساختارهایی مصنوعی هستند و توسط یک هوش برتر ساخته شده‌اند، که خداوند در حقیقت این نقش را بازی می‌کند. اما داروین به ما نشان داد که لازم نیست چنین نتیجه‌گیری داشته باشیم. او نشان داد که در طی فرایندهای تکاملی در یک بازه زمانی بسیار طولانی این پیچیدگی می‌تواند، به طور طبیعی و بدون حضور یک خرد برتر رخ بدهد و البته این گفت‌وگویی در مسئله وجود خدا نیست. چراکه بسیاری از افراد این پیچیدگی موجودات زنده را گواهی بر وجود خدا می‌دانند. اما درهر حال، این موضوع نشان داد، که این پیچیدگی حتما از ما نمی‌خواهد که به خدا باور داشته باشیم و چنین مسئله‌ای از نظر فلسفی اهمیت زیادی دارد.

نکته دوم: داروین تفسیری طبیعی از تنوع زیستی ارائه داد. چرا بیشمار جاندار مختلف در دنیا وجود دارد؟ قارچ‌ها، دانه‌های برنج، طاووس‌ها، میمون‌ها، سگ‌ها و انسان‌ها چرا وجود دارند؟

در اینجا پاسخی سنتی که به هزاران سال قبل بر می‌گردد، خلقت ویژه موجودات است. اینکه در برهه‌ای از خلقت جهان خدا تمامی انواع گوناگون موجودات را به طور مجزا خلق کرد. داروین به ما نشان داد که یک جایگزین بهتر وجود دارد و با جایگزین بهتر در حقیقت انواع جانداران به طور دقیق و مطلق از یکدیگر جدا نیستند. این‌طور به نظر می‌رسد که با جاندارانی متفاوت و جدا از هم رو‌به‌رو هستیم؛ چرا که گونه‌های انتقالی بین آن‌ها منقرض شده‌اند؛ بنابراین در واقعیت طبیعت مانند رنگ‌های رنگین‌کمان است که به تدریج در یکدیگر ادغام می‌شوند تا اینکه مرزهای مشخص و دقیقی بین آن‌ها وجود داشته‌باشد و مثل چندین جعبه حاوی انواع جانداران متفاوت قرار بگیرند.

نکته سوم: (که به نظرم خیلی مهم است.) داروین «ذات‌باوری» را زیر سوال برد. ذات‌باوری به این معنا است که هر نوع جاندار دارای مشخصاتی بوده‌است که تنها منحصر به خودش است. این نکته شبیه به مسئله‌ای است که قبل از این به آن اشاره کرده‌ام. در زمینه تنوع زیستی که به طور تدریجی در فرایندهای طبیعی رخ می‌دهد، مسئله در خصوص هر جاندار متفاوت است و هیچ تمایز محکمی وجود ندارد. از خلال همین تفاوت‌ها و تغییرات میان هر جاندار با جاندار دیگر است که تکامل به وقوع می‌پیوندد.

نکته چهارم:داروین فرضیه یک سلسله مراتب کیهانی را زیر سوال برد. (که به آن زنجیره بزرگ هستی نیز می‌گویند.) این فرضیه بسیار قدیمی است که در حقیقت در تمام دنیا ریشه‌دار است. این ایده که تمام جهان هستی(البته در اینجا تمرکز ما بر موجودات زنده است.) نوعی سازمان‌بندی سلسله مراتبی دارند. کامل‌ترین موجودات در بالاترین مرتبه و کمترین موجودات از نظر کمال در پایین‌ترین مرتبه قرار دارند. به شکل سنتی خدا در بالاترین مرتبه قرار می‌گرفت.(به عنوان بزرگ‌ترین ذات متناهی) و بعد از او فرشتگان و بعد انسان‌ها که پایین‌تر از او قرار می‌گیرند؛ چرا که ما خود را بسیار برتر می‌دانیم و هر موجود زنده مرتبه‌ای را به خود اختصاص داده است که پایین‌تر از انسان‌ است.

داروین نشان داد که این تصور اشتباه است و ما می‌توانیم جهان خلقت را به شکل سلسله مراتبی نبینیم و دیدی بیشتر افقی به آن داشته باشیم. به عنوان شبکه‌ای از حیات، که در آن هر موجود زنده کار خود را بسیار خوب انجام می‌دهد. در حقیقت او در نامه‌ای به یکی از همکارانش نوشته بود که هرگز نباید از عبارات «فرادست» و «فرودست» استفاده کرد. این نکته بسیار مهمی است. یک دید بسیار ریشه‌ای مانند تمام نظریه‌های داروین، که از نظر فلسفی درخور توجه هستند. ممکن است با او موافق باشید یا موافق نباشید اما خیلی مهم است که آن‌ها را مدنظر قرار بدهیم.

نکته پنجم: داروین در حل مسئله «الهیاتی شر» تأثیرگذار بود. این فرضیه نیز بسیار قدیمی است که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. اسلام، یهود و مسیح این فرضیه که خدا قادر مطلق، دانای مطلق و خیر مطلق است را باور دارند.این فرضیه را چطور می‌شود با رنج، بی‌عدالتی و ظلم موجود در دنیا آشتی داد؟

پاسخ سنتی به این مسئله این است که بگوییم خدا به انسان اراده داده‌است و انسان به اراده خود شر را به جای خیر انتخاب می‌کند. مسئله اینجاست که اگر خدا قادر مطلق، دانای مطلق و خیر مطلق است چرا در دنیا اینقدر ظلم، رنج و بی‌عدالتی وجود دارد؟

پاسخ سنتی به این پرسش که قرن‌ها قدمت دارد این است که خدا اراده و اختیار را به انسان عطا کرده‌است؛ بنابراین به خود ما بستگی دارد که خیر یا شر را انتخاب کنیم. اما این نتیجه‌گیری رضایت بخشی نیست؛ چون رنج‌ها و ستم‌های زیادی در دنیا وجود دارد که وابسته به انتخاب انسان نیستند. داروین از این مسئله به طور کامل آگاه بود. او مثال زنبورهای سمی و بی عسل را مطرح می‌کند که در کرم ابریشم زنده تخم‌گذاری می‌کنند و وقتی نوزادهای حشره از تخم بیرون می‌آیند، بدن کرم ابریشم را می‌خورند و از آن خارج می‌شوند.

داروین می‌پرسد که کدام موجود چنین چیزی را طراحی می‌کند؟ تأثیر داروین در شرح مسئله شر این بود که توضیح داد تکامل به خودی خود فرایندی بسیار ناگوار و ظالمانه است. برخی از جانداران به بهای نابودی بقیه به حیات ادامه می‌دهند و بقیه منقرض می‌شوند.

یک ماهی در هر فصل می‌تواند تا دو میلیون نوزاد به وجود آورد اما فقط سه نوزاد زنده می‌مانند؛ بنابراین این موضوع برای افرادی است که درگیر مسئله شر هستند. اینکه مشکل بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر از چیزی است که قبل از داروین تصور می‌شده است.

نکته ششم: داروین ایده منحصر به فرد بودن انسان را زیر سوال برد. این موضوع به دوران باستان بر می‌گردد. اینکه انسان‌ها از بقیه جانداران به ویژه حیوانات متفاوت هستند. ما خاص هستیم و فراتر از بقیه موجودات قرار می‌گیریم. اما داروین به ما نشان داد که تمام موجودات زنده خاص هستند. در اینکه ما خاص هستیم تردیدی نیست اما بوته گل سرخ، فیل‌ها و مارها همگی خاص هستند. هر جانداری خاص است. ما منحصر به فرد و بی همتا نیستیم؛ بنابراین این حرکت به قصد تواضع بیشتر بود و تصویر بسیار متفاوتی از جایگاه ما در جهان به دست ما داد، متفاوت تر از هر آنچه قبل از داروین وجود داشت.

در آخر مسئله‌ای که در فلسفه داروین بسیار دوست دارم این است، که داروین به ما نشان داد همه موجودات زنده عضوی از یک خانواده بزرگ هستند. از کم مقدارترین باکتری یعنی کوچک‌ترین باکتری( چون نباید بگوییم کم مقدار) تا بزرگ‌ترین موجود همگی به هم مرتبط هستیم؛ حتی سالادی که برای نهار می‌خوریم هم از خویشاوندان شما است؛ بنابراین داروین وحدت حیات را به ما آموخت و به نظر من این عقیده بسیار باشکوه و عمیق است که نشان‌دهنده رابطه ما با تمام دیگر موجودات زنده و رابطه آن‌ها با ما است.

     -سپاسگزارم از شما پروفسور اسمیت. ممنون که دعوت ما را پذیرفتید. تجربه بسیار خوبی بود. خوشحال می‌شویم که در آینده نیز با شما گفت‌وگو کنیم.