آن ها سپس همیشه شاد زندگی کردند

نویسنده : مارلین فریدمن

نظرات کریستینا سامرز در مورد زنان و ازدواج

سال انتشار: 1990

     1. کریستینا سامرز در مجموعه‌ای از مقالات که اخیراً در چندین نشریه فلسفی و دانشگاهی منتشر شده است، کمپینی را علیه فيلسوفان فمینیست ( 1989a, 85; 1989b, B2) و به طور کلی«فمینیسم آمریکایی» به راه انداخته است.( 1989a, 90-91) سامرز فمینیست‌ها را به دلیل مشارکت در نرخ طلاق فعلی و فروپاشی خانواده سنتی سرزنش می‌کند و انتقادات فمینیستی از اشکال سنتی را رد می‌کند. در این مقاله نظرات سامرز را در مورد ازدواج، خانواده و زنانگی با جزئیات بررسی می‌شود. هدف من اساساً دفاع از اهداف فمینیستی او نیست، بلکه این است که دیدگاه‌های خود سامرز در مورد ازدواج سنتی، خانواده و زنانگی را آشکار کنم و ببینم آیا آنها بار فلسفی دارند یا خیر.

      2. سامرز از نوشته های خود به طور کلی از آنچه که فمینیست ها به چالش کشیده اند، دفاع می کند. این که آیا او واقعاً در حال بحث در مورد موضوعات مشابه است یا نه، اغلب سؤال برانگیز است زیرا او در تعریف اصطلاحات کلیدی که پشت آن استدلال می کند ناکام است. برای مثال سامرز «خانواده»، «خانواده سنتی» و «خانواده آن گونه که ما می شناسیم» را تأیید می کند (1989a, 87-88). اینها عبارات معادل نیستند. به اصطلاح «خانواده سنتی» به یک خانواده با هسته‌ای متشکل از یک زوج دگرجنس‌گراست که به صورت قانونی ازدواج کرده و فرزندانشان گفته می شود، که در آن مرد تنها نان آور خانه و «سرپرست خانوار» ، و زن کارهای خانه و مراقبت از کودکان را انجام می دهد که با توجه به سرشماری سال 1977 در ایالات متحده تنها 16 درصد از کل خانواده را شامل می‌شود بنابراین، «خانواده سنتی» دیگر وجود ندارد «خانواده» یا «خانواده آنطور که ما می شناسیم» اما تنها یک نوع خانواده است که می‌شناسیم. سامرز همچنین بر «زنانگی»، «فرهنگ زنانه»، «نقش‌های متعارف زنانه» و «نقش جنسیتی اصلی» تمرکز می‌کند(1989a, 90, 92) این عبارات نیز نیاز به توضیح دارند. آنها لزوماً به همان رویه‌هایی اشاره نمی‌کنند.که در در سال‌های اخیر، بسیاری از فمینیست‌ها از جنبه‌های مختلفی از آنچه که «فرهنگ زنانه» نیز نامیده می‌شود، دفاع کرده‌اند. سامرز به چندین نکته از این نویسندگان اشاره می کند( برای مثال کارول گیلیکان) و اما دلیلی برای انکار هر یک از آنها که ذکر می کند، پیدا می کند.

     3. برای اینکه دربابیم سامرز چه چیزی را تحت عنوان «فرهنگ زنانه» تبلیغ می‌کند، باید به ادعاهای سامرز در مورد ارزش‌ها، خواسته‌ها و لذت زنان توجه کنیم. نخست آن خواسته ها، ارزش ها، و لذت های مربوطی که نسبت به مردان وجود دارد. سامرز ادعا می کند که زنان خواهان «یک مرد»، «ازدواج» و «ازدواج با ارائه دهندگان خوب هستند.».[Good Providers] او ادعا می کند که اکثر زنان از «شجاعت مردانه» لذت می برند، و اکثریت زنان از «دعوت به شام زیر نور شمع توسط یک مرد» لذت می‌برند. و بسیاری از زنان از دیدن رت باتلر که اسکارلت اوهارا را در حال حمل از پله‌ها به سوی سرنوشتی غیرمنتظره در فلسفه فمینیستی حمل می‌کند، غمگین می‌شوند.
دوم، خواسته‌ها، ارزش‌ها و لذت‌هایی هستند که در ارتباط با کودکان هستند. سامرز می گوید که زنان ما بچه می‌خواهند، مادری کردن(مادری کردن مرسوم)، خانواده، و «زمان برای مراقبت از کودکان» و در یک چرخش آشکار همچنین ادعا می کند که زنان «مایل به پرداخت بهای» خانواده و مادری هستند (1989b,B2). با این حال سامرز میزان آن را ذکر می کند.
سوم، خواسته‌ها، ارزش‌ها و لذت‌هایی هستند که با زنانگی مرتبط هستند برای مثال ذکر می کند زنان از زنانگی، آرایش، لباس‌های سکسی و حتی به‌طور ویژه تر، لباس‌هایی که آن‌ها را تبدیل به ابزار جنسی می کند، لذت می‌برند. در موضوع زنانگی سامرز همچنین به طور تأیید آمیز (1989a, 90-91) سخنانی از جانت رادکلیف ریچاردز نقل قول می‌کند که می گوید: «بیشتر زنان هنوز در مورد زیبایی، لباس، عروسی، عشق پرشور و زندگانی خانگی رویا پردازی می‌کنند برای اکثر مردم، زیبایی، قراردادهای جنسی، خانواده‌ها و … همه چیزهایی در زندگی هستند که ارزش زندگی کردن را دارند.

     4. تعداد بسیار کمی از خواسته هایی که سامرز به زنان نسبت می دهد در طرح طبقه بندی سه بخشی من (مرد، فرزند، زنانگی) نمی گنجد. سامرز ادعا می کند که زنان فرصت های اقتصادی منصفانه را می خواهند(1989a, 91) و آنها به طور کلی پذیرای اصلاحات لیبرال فمینیستی هستند که قدرت سیاسی و اقتصادی آنها را افزایش می‌دهد(1989b,B2)، اما از قضا، توجه نکرده است که افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی زنان باعث می‌شود که آنها کمتر به ازدواج سنتی با یک «تامین کننده خوب» نیاز داشته باشند و زمانی که ازدواج کردند، ترس کمتری از طلاق برای حل مشکلات زناشویی و خانوادگی خواهند داشت. نگرانی‌های اقتصادی فمینیسم لیبرال مستقیماً به صورت بالقوه خانواده سنتی را تهدید می‌کند، یعنی آسیب‌پذیری شدید اقتصادی زنان بدون درآمد و وابستگی مادی همراه او به یک «تامین کننده خوب».
طبق ترتیبات سنتی، بیشتر زنان صرفاً خواهان ازدواج برای ازدواج نیستند؛ آن ها به آن نیازمندند. از نظر اجتماعی مشروع ترین گزینه برای بقای اقتصادی یک زن ازدواج بوده است. همانطور که فمینیسم لیبرال به دنبال آن است، که از این نیاز بکاهد و حداقل برخی از نیازها مرتفع شده است. بر چنین مبنایی است که وقتی یکی از خاله‌های بسیار سنتی من در اواخر پنجاه سالگی خود با فوت عموی ثروتمندم، بیوه‌ای ثروتمند شد. هرگز دوباره ازدواج نکرد. اکنون یک زن پویای 82 ساله است که به طور گسترده سفر می‌کند و خوب زندگی می‌کند، اعتراف می‌کند که هیچ مردی به اندازه کافی او را علاقه‌مند نکرده است که ارزش آن را داشته باشد که برای بار دوم آزادی خود را رها کند. او اعتراف می کند: «من خوش شانس هستم که دستم به دهانم می‌رسد.» حتی یک غیر فمینیست هم می تواند بفهمد که او در چه حالتی است.

     5. قبل از ارزیابی دیدگاه‌های کلی سامرز، اجازه دهید اسکارلت اوهارا را نجات دهیم. اظهارات سامرز مبنی بر اینکه تجاوز به اسکارلت اوهارا توسط رت باتلر سرنوشتی است که در فلسفه فمینیستی قابل تصور نیست… به وضوح و روشنی (توجه داشته باشید که سامرز در نوشته هایش از کلمه تجاوز به او استفاده نمی کند.) حتی یک دانش گذرا از فلسفه فمینیستی نشان می دهد که تجاوز جنسی در آن قابل تصور است. البته تجاوز یک رویا نیست یک کابوس است هر نوع تجاوز جنسی می تواند شامل اجبار، ارعاب، تحقیر، آزار فیزیکی، کتک زدن و در موارد شدید مرگ باشد. اما واقعیت تجاوز جنسی، چیزی است که توسط بسیاری از رمان ها نامرئی شده است. فیلم‌هایی، مانند بر باد رفته، آن را رمانتیک و رمزآلود می کنند. آنها متجاوز را به عنوان یک مرد خوش تیپ نشان می‌دهند که سلطه اش در رختخواب لذت بخش است و زنان را خوشحال از داشتن آنها نشان می دهند. انتخاب‌ها و امتناع های جنسی که توسط چنین مردانی سرکوب می‌شود. در فرهنگی که در آن این نوع به تصویر کشیدن معمول است، جای تعجب نیست که این صحنه میل جنسی برخی از زنان را برانگیزد. با این حال، برای مثال، نام ریچارد اسپک، می‌تواند به ما یادآوری کند که تجاوز واقعی، تخیل لذت بخش مانند آنچه در بر باد رفته نشان داده می شود نیست.

     6.بگذارید به زنانگی برگردیم. سامرز هرگز دقیقاً منظورش از زنانگی را توضیح نمی‌دهد. برای درک بهتر در این مبحث، می‌توان به ادبیات روان‌شناسی اجتماعی اشاره کرد که ویژگی‌های مهمی از زنانگی را بیان می‌کند و از زنانگی و کاهش ارزش اجتماعی تا امور زنانه را بررسی می کند (ایگلی، 1987). با این حال، ممکن است مراجعه به نوع دیگری از تخصص به روشن شدن موضوع کمک بیشتری بکند. بر حسب یک اتفاق خوب، من اخیراً جواهری باقیمانده از یک اثر فرهنگی به دست آوردم: کتابی منتشر شده در سال 1965 با عنوان، همیشه از یک مرد بپرسید: کلید آرلین دال برای مسائل زنانگی، که توسط بازیگر و مدل نسبتاً مشهور دهه 1960، آرلین دال نوشته شده است.

من چیزهای زیادی از این مانیفست زنانگی آموخته ام.
همانطور که ممکن است از عنوان حدس بزنید، یک کتاب راهنماست و هدف آن نوعی از زنانگی است که مورد نظر مردان است. دال به خواننده زن دستور می دهد: به خودتان آبجکتیو و عینی نگاه کنید (تلاش كردن به دیدن خودت از چشم یک مرد.» (ص.2) و از دیدگاه دال، زنِ «واقعاً زنانه» به طور «غریزی» در جلب رضایت مردان و ایجاد احساس اهمیت در مردان تلاش می کند. «وقتی [مردی] با او صحبت می‌کند، او با توجه شدید به هر کلمه گوش می‌دهد» (ص.5). دال معتقد است که هر زنی این ظرفیت را دارد که با آرمان های زنانگی مردان مطابقت کند. این به این دلیل است که «هر زن یک بازیگر است.»